دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت

سایت عاشقانه ساکار


دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت


نمــی دانــم …


اصـلاً هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم


فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود


جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت


دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ، غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ،


غصـه ی همــه ی دنیــا مـی شـود غصـه ی مـن


بعــد دلــم بـدجــور غروب زده میشود

????؟؟؟؟

http://bitalove32.blogfa.com




این یه وبلاگ هست که برای
بیتا درست کردم
شما هم به این وبلاگ بیاید

چون تولدش

و با نظراتتون اون خوش حال کنید


ممنون

I LOVE YOU

چرا غمگینی دلم ؟؟

سایت عاشقانه ساکار


تو را مثل قانون ....


کسی رعایت نمی کند؛


چرا غمگینی دلم؟


تو را برای شکستن سرشته اند...!

آوای سکوت

آوای سکوت من آوای انتظار است و بس

من از بغضی میگویم که شاهراه وجودم را گرفته است

من از نفسی میگویم که میان راه مانده است

من از سخنی میگویم که لابلای حنجره ی خسته ام غوغا میکند

من از ناتوانی ام میگویم ،وتوباز روی میگردانی و سخن ازگفتن میزنی

من بدنبال راهی برای دوری ازین کبودی ،که این بغض به جانم انداخته است ،میگردم

دیگر نایی برایم نمانده تافریادش کنم

زانوانم را جلوی تو خم کرده ،ملتمسانه چشمانم را به تو دوخته ام

زل زده ام در تمام افکارت تا از زلالیِ بغضی که چشمانم را تر کرده، راز دلم را فاش کنی برای خودت

و من آخرین توانم را مجالی برای ماندن،بیشتر ماندن بکنم تا باز زل بزنم

تو بی خبر از بغض فرو خورده مرا شلاق میزنی ومن از ترس بعد از فریاد بغضم که غرق در سیلش شوم آن را نگه داشته ام حتی اگر نفس ببندد جان مرا

نه شلاق بزن، نه روی گردان شو .زل بزن در خیسی افکارم که جمع شده اند در چشمانم

دستانم منتظر توست،لمس کن وبمان

بمان تا زل بزنیم در افکار نو وپوسیده ی هم تا رهایی



كاش ميشد ...

كاش ميشد با شقايق حرف زد

كاش ميشد آسمان را لمس كرد

كاش ميشد مثل يك غنچه شكفت

كاش ميشد زندگي را گرم كرد

كاش ميشد تا بباري مثل ابر

كاش ميشد سبز باشي چون درخت

كاش ميشد واژه واژه شعر شد

كاش ميشد از قفس آزاد شد

كاش ميشد عشق را تقسيم كرد

كاش ميشد عشق را تفسير كرد



گم شده ام

من گم شدم بین حس بودن و نبودن ،

بین حیات و مرگ ،

بین گناه و معصومیت ،

من گم شدم در ظلمت شب بدون حضور تو ،

گفتی : به تنهایی من دست نزن ،

من تنهاتر از آنم که تنها بمانم ،

اما می دانی من آخر تنهایم .................

همیشه میگفت....

همیشه بهم میگفت زندگیمی....

 

وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟

 

گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....

نمی گذارم با دلم تمرین نوازندگی کنی

نگذار هركسي از راه رسيد با

 

 ساز دلت تمرين نوازندگي كند... !

احساس تنهایی

امشب حس غریبی دارم،انگارتمام غصه های دنیا،دردلم تلنبارشده است... .
انگارکه  دنیاحرف نگفته،درگلویم قندیل بسته است؛انگاریک آسمان ابر،
درچشمانم قصدباریدن دارد،به اندازه ی تمام دوران کودکی ام،به یک آغوش گرم؛
به یک شانه ی پرمهر،احتیاج دارم که پناهگاهم شودوآرامم کند.
خدایا؛
نمیدانم چه اتفاقی افتاده که احساس تنهایی میکنم،شایدازتودور
شده ام که اینقدرتنهایی به من نزدیک شده،شایدباتو
غریبه شده ام که ترس ووحشت بامن آشناشده؛شاید... .
پروردگارا؛اگرخطاکرده ام ببخش؛اگرکناه کرده ام بیامرز؛
اگرتوهم مرابرانی به کجاپناه برم!آغوش رحمتت رابگشا
وکودک خطاکارقلبم رابپذیرکه سخت ازکرده اش،پشیمان است
وجزتوکسی راندارد...

نمیخواهم

نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی!

امروز من باش

حتی لحظه ای……!